شهید مهدی آذرنیوش
زندگینامه
شهيد نظر ميكند به وجهالله ، آنگاه كه در دادگاه عدل الهي ميـزان برپـا مـيشـود تـا بارهاي سنگين و سبك سنجيده شود، شهدا با غرور و افتخار كارنامه درخشان خود را عرضه ميدارند و با چهرههایي چون خورشيد نورافشاني ميكنند با زخمها و جراحتهاي خود وارد محشر ميشوند و به پويندگان راه طريقت لبخند ميزنند كه شفاعت مـا يـاريتـان خواهـد كرد. خدايا حال كه جزء شهيدانت قرار نگرفتهايم ما را جزء گروهي قرارده كه مورد شفاعت شهدا قرار خواهند گرفت إِنْشاءَالله
درآخرین روزهای پاِییز سال 1346 بود که صدای گریه دلنشین نوزادی فضای خانه با صفای عبدالله را در روستای «محمدآباد» از توابع «طبس» پر کرد که شور و اشتیاق همه خاندان را فرا گرفت او فرزند پاكدل و با صفایی بود که هیچ کس نمیدانست روزی با خون پاک و مطهرش نهال انقلاب اسلامی را آبیاری خواهد کرد
روستازادهای سلیم و آرام بود، كه اطمینان و اعتماد به نفس در او مشهود بود. اعتدال و سادگی را در زندگی توأم داشت. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان محل تولدش گذراند. در ادامه، رشته علوم انسانی را انتخاب با جدیت در مقطع دبیرستان به تحصیل مشغول شد، توجهش به اخلاقیات و تهذیب نفس، او را با كتاب وكتابخانه آشنا ساخت. او در راه كسب معارف و نشر گسترش فرهنگ كتابخوانی تلاش بیوقفه را انجام میداد. چهرهای معصومانه، نگاهی ساده و روحانی، خلقی خوش و تقوایی فراوان داشت. از صفات شاخص و بارز او شجاعت و ایثار بود، كه در همهی شئون زندگانیش مشهود بود، او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شركتی مستمر داشت.
روزی که همه کشورهای بیگانه دست به دست هم دادند تا نهال تازه روئیده انقلاب اسلامی ایران را بخشکانند و با تهاجم همه جانبه به مرزهای میهن اسلامی به خیال باطلشان میآمدند تا تکلیف روشن نمایند، به فرمان امام راحل چراغ پایگاههای بسیج یکی پس از دیگری درکشور وحتی روستاهای دور افتاده روشن شد.
پایگاههای بسیج مکانی برای ساماندهی لشکر مخلص خدا شد و مهدی نیز همانند خیل عظیم جوانان، در بسیج ثبت نام و به همراه سایر دوستانش یك دوره فنون نظامی را فرا گرفت.
او برای حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل لحظه شماری میکرد تا اینکه موفق شد به همراه تعدادی از دوستان هم رزمش اعزام گردد. چهره پاک و مظلومش باعث میشد تا همه را به خود جذب کند او با اعتقاداتی که داشت همیشه خونسرد بود، وقتی گردان برای حمله به مواضع دشمن آماده میشد شوق و ذوق عجیبی داشت، مهدی سعی میکرد همیشه پیشاپیش سپاه اسلام، سینهی مردانه خود را سپر تیرهای بلا کند.
روح ناآرام او به شوق لقاء یار تاب تحمل را از او ربوده بود، تا اینكه پس از مدتی تلاش و دفاع جوانمردانه از میهن اسلامی، سرانجام در جبههی پنجوین عراق درتاریخ 29/8/1362 به دیدار یار شتافت و با از جان گذشتگی راهگشای همسنگران مبارزش شد. پیکر مطهرش پس از 10 سال انتظار، شناسایی و برای دفن به زادگاهش منتقل گردید. پس از تشییع جنازه باشکوه در تاریخ 12/8/1372 در گلزار شهدای شهرستان ودر جوار آستان حضرت حسینابن موسیالکاظم «ع» به خاک سپرده شد.
ای شهدای بزرگوار در برابر عظمت شما عقل حیران و احساسات و عواطف ناتوان میشود، قلم خام میشكند، زبان آدمیان به لكنت میافتد چرا که بیان عظمت شما در لفظ و عبارت نمیگنجد، شهادت شما نوری در دل ما و حركتی در امّت ما و داغی دائمی در دل پر كینه دشمن گذاشت.
یادش و راهش گرامی باد