شهید علیرضا سنگچولی ثانی
زندگینامه
مادر دست توسل نیاز بر ضریح پیرحاجات زده و ضجهكنان فریاد زد كه یا پیر برحق، پسری صالح از تو میخواهم، ای آقایی كه گره گشای حاجتمندانی….
تا اینكه سال 1347 فرا رسید و آن زن حاجت خویش را برآورده یافت و خداوند متعال پسری به او ارزانی داشت که او را علیرضا نامید. همه روزه تنگ در آغوشش میگرفت و به زیارتش میبرد، نجوای عبادت و زیارت با گوشت و پوست علیرضا در هم آمیخته میشد و كمكم بزرگ شد. حالا علیرضا نوجوانی شده بود كه با صدای اذان دلنواز حرم پیرحاجات به نماز اول وقت میشتافت.
«پیرحاجات» یکی از روستاهای زیارتی و سیاحتی شهرستان طبس است که در صد کیلومتری شمال غربی این شهر قرار دارد. این روستا به دلیل وجود مزار تاریخی پیر حاجات و ییلاقی بودن منطقه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
علیرضا شبهای جمعه چراغ مزار را روشن میكرد و به نیایش می پرداخت سال سوم راهنمایی بود كه به دلیل مشكلات روستانشینی و فاصله منطقه دور افتاده و محروم حلوان، پیرحاجات مجبور به ترك زادگاه خود گشت و به شهر طبس مهاجرت نمود
پس از مدتی دست تقدیر الهی آزمونی سخت فرا روی او نهاد سایه پر مهر محبت پدر را از سرش بر گرفت حالا او بود و مشكلات زندگی، لذا ترك تحصیل را ترجیح داد و برای امرار معاش به صنعت فلز كاری روی آورد، پشتكار، همت عالی و خوش منظری شهید زبانزد خاص و عام بود.
پس از مدتی مشتاقانه لباس مقدس سربازی را بر تن نمود و جنگ تحمیلی قرار از این فرزند دلاور كویری گرفته بود، لذا پس از وداع با خانواده و روح پدر مرحومش خود را با غبار مزار پیرحاجات تبرك ساخت و عازم منطقه جنگی جنوب گردید تا سرانجام در تاریخ 22/4/1367 در منطقه فكه شربت شهادت نوشید و به وصال دوست نایل آمد. «شهادت» راز ماندگاري است، شهيد سمبل آزادگي و پايداري است شهيدان با لحظـه لحظه رزمشان و با قطعه قطعه وجودشان و با قطره قطره خونشان به ما پيام ميدهند پيامي سرخ كه نويدبخش حركت امت اسلامي به سوي حق است. پيامي كه از وراي زمين و زمـان گوش صاحبدلان را مينوازد. كاش ما هم اين پيام را با گوش جـان بـشنويم و بـاور كنـيم. عطر شهيدان هنوز هم در لابلاي اوراق زمان به مشام ميرسد، و رويش و بالش و سرسـبزي را نويد ميدهد.
جنازه پاك این شهید عزیز در 16/6/1367 باشكوه هر چه تمام بر دستان امت شهیدپرور طبس تشییع و در صحن منّور و ملكوتی حضرت حسینبن موسیالكاظم «ع» به خاك سپرده شد.