شهید جواد بدرام
زندگینامه
شهيدان شاه بيت غزل آفرينشاند، تفسير رويش لالهها هستند و سرفصل طلايـي رنـگ خلقت … بوي شكفتن و زيستن از شهيد ميآيد آنها به زلالي و پـاكي آفتـاب و صـميميت نسيم ما را به منزلگاه عشقهاي ازلي و ابدي مـيخواننـد ولـي افـسوس كـه مـا زبانـشان را نميفهميم … .
در آخرین روزهای فصل تابستان سال 1353 در شهر دارالمومنین طبس و در خانهی پر از مهرو محبت عباس بدرام، گلی رویید كه بعداً عطرش فضای میهن اسلامی را معطّر كرد، گل تازه روییده در خانوادهی عباس، را جواد نام نهادند.
جواد، سالهای كودكی را در حال و هوای پاك زادگاهش گذراند، و رویاهای شیرین بچگی را در كوچههای پر از مهر زندگیش به سالهای دبستان كشید و برای کسب علم و دانش وارد دبستان شد.
وی تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را با موفقیت گذراند و به شوق فراگیری علم و كمال به دوران دبیرستان پای نهاد و استعداد سرشارش سبب گشت پس از گذراندن این دوره به تربیت معلم راه یابد و شغلی را برای آینده خویش انتخاب نماید كه شغل انبیاست. تنها عشق و خلوص نیت است كه هدایتگر انسان در این مسیر پاك الهی است و این از ویژگیهای بارز جواد بود.
علاقهی فراوانی به امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری داشت به انقلاب اسلامی به دیده احترام و سپاسگذاری مینگریست، او نسبت به خانوادهاش مهربان بود و سعی در تهذیب نفس خویش و تكمیل فضائل داشت تا اینکه توانست با موفقیت دوران تربیت معلم را به پایان رساند.
در یكی از بخشهای شهرستان نیشابور كه نام آن تحت جلگه بود به خدمت مشغول شد. به دانشآموزان عشق میورزید و از هیچ كوششی برای شكوفا نمودن استعدادهای خدادادی آنها و آمادهسازی آیندهسازان میهن اسلامی برای پذیرش مسؤلیتهای آینده فروگذار نمیكرد.
سرانجام در تاریخ26/7/76 هنگامی كه در سنگر كلاس مدرسه به تعلیم و تربیت غنچههای نوشكفته منطقهی محروم میان جلگه مشغول بود مورد حمله اشرار از خدا بیخبر و نوكر اجنبی قرار گرفت و پس از درگیری، پرنده معشوق شد و به سوی بارگاه الهی پرواز كرد. او مردانه زیست و مردانه به یاران سفرکرده خود پیوست. تن به ننگ و مذلّت نسپرد و در معركهی عاشقانهی شهادت، سند شجاعت ایمانش را به نسلهای آینده سپرد تا راهپیمایان طریق او روش زندگی را بیاموزند.
پیكر پاكش پس از انتقال به شهرستان و تشییع بر روی دستان مردم ولایتمدار و حزب الله در گلزار شهدای آستان حسینبن موسیالكاظم «ع» طبس به خاك سپردند.
یادش گرامی باد