شهید احمد مهرایی
زندگینامه
شهيدان آنان كه از معبر تنگ دنيا، نسيمآسا سفر كردند و رفتند، آنان كه آتش عشق در جهان شعلهور كردند و رفتند، دلهاشان از همه متعلقات دنيوي پاك شـده بـود و عطـر معطر دعاهايشان راههاي اجابت آسماني را براي آنها گسترده بود و چون صاعقه از عرصـه پيكار تا آبي آسمان عروج كردند و بلنداي قلهي ايثار و مردانگي را فتح كردند، آري آنـان كـه همهي ثانيههاشان غرق خدا بود چه زيبا خدايي شدند و سوار بر توسن شـهادت بـه سـاحل لقاء دوست رسيدند. شهيد احمد مهرایی از ديگـر راهيـان ملكـوت اسـت كـه خداوند متعال در سال 1344 به خانوادهی غلامرضا مهرایی در تهران که شاغل در مرکز آمار ایران بود هدیه کرد ، احمد در کانون گرم خانواده و در محیطی مذهبی رشد کرد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدارس قُلهک با موفقیت پشت سرگذاشت و سپس جهت ادامه تحصیل به هنرستان صنعتی واقع در خیابان ولی عصر تهران رفت و در رشته تراشکاری و قالب سازی تحصیل کرد.
با شروع جنگ تحمیلی و تشکیل ارتش بیست میلیونی، احمد دوشادوش جوانان هم سن و سالش به پایگاه مقاومت بسیج مراجعه و با ثبت نام در مدرسه عشق؛ نامش را در طومار لشکریان مخلص خدا ثبت نمود و با شرکت در دورهها ی آموزش نظامی در بسیج شمیرانات، آمـاده خـدمت به نظام شد تا در صورت نیـاز از انقـلاب و ارزشهای آن بتواند دفاع نماید.
احمد بصورت داوطلبانه عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و پس از مدتی شدیداً مجروح و به بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان اعزام و بستری گردید، پس از اندک بهبودی مجدد عازم جبهه جنوب شد که به علت ترکشهای زیادی که در بدن داشت او را از رفتن به خط مقدم معاف و در قسمت تعاون مشغول خدمت شد ولی از آنجا که نمیتوانست به خط مقدم رفته و مستقیما ً از اسلام و انقلاب دفاع کند ناچار شد پس از مدتی ترخیصی را گرفته و به تهران برگردد.
اوکه دلش را در آن دانشگاه انسانساز و میان همسنگرانش جا گذاشته بود مجددا داوطلبانه عازم جبهههای غرب کشور گردید و با خود فروختگانی كه رویای جداسازی كردستان را در سر میپرورانند به مبارزهای بیامان پرداخت. و مدتی را دلاورانه و شجاعانه به دفاع پرداخت و رشادتهای شایانی داشت که زبانزد دوستان و فرماندهان شده بود. احمد که در جریان یک عملیات به اسارت در آمده بود، چون شناسایی شده بود توسط کومولهها پس از شکنجههای فراوان شربت شهادت نوشید و بدن شکنجه شدهاش را در اطراف جنگلهای سقز رها کرده بودند و به همسنگرانش اطلاع داده بودند، هنگامی که همرزمانش برای آوردن پیکر مطهرش به آن آدرس مراجعه نموده بودند با بدن احمد که کاملا با آب جوش سوزانده شده و پوست بدنش جدا شده بود مواجه شدند.
احمد در زمان شهادت 18 سال بیش نداشت ولی خالصانه برای دفاع از اسلام و قرآن وناموس این کشور جان شیرینش را نثار کرد و یقیناً آزادی و امنیت امروز را مدیون احمدهایی هستیم که دیروز ایثار کردند. پیکر مطهرش پس از انتقال به تهران تشییع و در صحن امامزاده علیاکبر چیذر تهران به خاک سپرده شد و سنگ یادبودی نیز در آستان حسین بن موسی الکاظم «ع» طبس بنا نهاده شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد