شهید احمد حاجی زاده
شهید احمد حاجی زاده
زندگینامه
شهيدان، آنان كه از خاك تا خدا را در لحظهاي در نورديدند و به وسعت بال فرشتههـا رسيدند، آنان كه بوي بهشت را و نبض صداي فاطمه(سلاماللهعلیها) را در عطر چفيهي سفيدشان ميشـود شنيد، سرشار از شوق فاصله خاك تـا افـلاك را پيمودنـد و بـا خـون خـود بهـشت و روزي جاودان را خريدند و به ما درس آزادي و آزادگي و شجاعت دادند. باشد كه ما بتوانيم پاسدار ارزشهاي به دست آمده باشيم. انشاءاالله
بیست و دومین روز از تیر ماه سال 1338 بود كه خبر تولد احمد فضای روستای دهنو را پركرد ومحیط خانهای محقر، اما با صفا وصداقت را پر از شور و نشاط کرد، پدر و مادر احمد در پوست خود نمیگنجیدند، انگار كه خداوند تمام نعمتهایش را بر آنان ارزانی داشته. پس از گذراندن دوران طفولیت، پدرش او را در دبستان روستا ثبت نام کرد و احمد با خوشحالی به همراه سایر همكلاسیهایش به دبستان رفت و تا كلاس پنجم به تحصیل پرداخت.
مشكلات مالی و اقتصادی خانواده، احمد را به ترك تحصیل وا داشت و برای کمک به معیشت خانواده در كنار پدر بزرگوارش به كار و تلاش مشغول گردید و بعد از مدّتی برای یافتن كار وگذراندن زندگی به تهران رفت ولی بر اثر حادثهای ناگواری دچار سوختگی ومدّت شش ماه در آنجا بستری شد.
بعد از مدّتی به طبس بازگشت. با شکل گیری بسیج و تشکیل سپاه پاسداران در طبس، احمد مشتاقانه به عضویت سپاه درآمد و با خدمت در این نهاد مقدس از نزدیك با فعالیت های انقلابی، آشنا گردید.
شور و شوق انقلاب و جریانات سیاسی، هر لحظه او را بیشتر به طرف جبهه جنگ میكشید تا اینكه به مناطق عملیاتی اعزام گردید. او دفاع از میهن اسلامی و كمك به رزمندگان را وظیفه خود میدانست. و به این امر افتخار میكرد آرزوی شهادت را هر لحظه در دل داشت. تا اینكه در منطقه عملیاتی بدر در 25/12/63 به آرزوی دیرین خود نائل گردید.
بعد از مدت دهسال مفقود الاثر بودن، در سال 1373 پیكر پاك او شناسایی شد و در20/12/73 تشییع و در جوار امامزاده حسینبن موسیالكاظم «ع» به خاك سپرده شد. ‹روحش شاد ویادش گرامی باد›
«از برادران و خواهرانم میخواهم نماز جماعت خود را بر پا دارند در مسجدها، نماز جماعت و جمعه شركت كنند، چون ابرقدرتها از همین نمازهای جمعه وجماعت است كه به لرزه درمیآیند. از همگان میخواهم كه مرا حلال كنند و شفیع من باشند.»
وصیتنامه شهید
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ(169) فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشرُِونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بهِِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ(170) [قرآن کریم سوره شریفه آل عمران]
(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند و بخاطر كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند [مجاهدان و شهيدان آينده]، خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.
با عرض سلام به آقا امام زمان(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) و نایب بر حقش امام خمینی روحی فداه. سلام بر عاشقان پیروان امام علی(سلاماللهعلیه) و کربلایی ایران و سلام بر علیاکبرها و سلام بر علیاصغرهای عاشوراهای ایران و سلام بر عاشقان حسین(سلاماللهعلیه) که در هر زمان با دادن خونشان اسلام را زنده نگه داشتهاند. سلام بر شهدایی که از جان و مال، خانه و کاشانه، زن و فرزند، مادر و پدر و خویشان برای رضای خداوند تبارک و تعالی گذشتند. سلام بر شهیدانی که از جنازههایشان چیزی جز مقداری خاک و پودر باقی نماند.
با عرض سلام به امام امت و امت شهیدپرور و همیشه در صحنه. زمان، زمان آزمایش است کسانی که خودشان را حزب الله و یار امام امت میدانند و انقلابی دو آتشه خودشان را میدانند حالا وقت عمل و وقت کارزار است. آرزوی من این است که هر چه زودتر رزمندگان اسلام به پیروزی نهایی و سرنگونی تمام ابرقدرت های شرق و غرب نائل شوند تا پرچم اسلام بر تمام نقاط جهان نصب شود.
همسرم تو برای من عیالی مهربان و با وفا بودی، در روزهای دلتنگی غمخوار و در روزهای شادی شریک من بودی، همسرم شما را خداوند اِنْشاءَالله توفیقت بدهد مانند فاطمه زهرا و زینب(سلاماللهعلیهما) باشی، صبور و مقاوم باشی و چون کوه استقامت کن. همسرم مبادا گریه شما از روی عقده باشد و اگر خواستید گریه کنید برای رضای خدا و برای فاطمه زهرا و زینب(سلاماللهعلیهما)، برای امامحسین(سلاماللهعلیه) و فرزندان امامحسین(سلاماللهعلیهم) گریه کنید و اشکی بریزید که اینهایی که در برابر جمهوری اسلامی بیاعتنا میگذرند و بیتفاوت میگذرند از خود بفهمند، تا شاید درد جنگ را بفهمند، تا بدانند اسلام و قرآن به چنین فرزندانی احتیاج دارد و هر پیروزی و هر انقلابی بدون خون ریختن پیروزی نصیب ما نمیشود و چه بهتر است که در راه خداوند تبارک و تعالی کشته شویم و کشته شدن در راه خدا و اسلام افتخار ماست.
دخترم زینب إِنْشاءَالله بزرگ که شدی افتخار کن که پدرت در راه اسلام شهید شده و اگر پرسیدند که پدرت کجا رفته بگو رفته است قبر شش گوشه امام حسین(سلاماللهعلیه) را زیارت کند. رفته است تا بلکه بتواند جان ناقابلاش را در راه خدا و اسلام بدهد. دخترم زینب إِنْشاءَالله که بتوانید در آینده به اسلام و کشورمان خدمت کنید چون این کشور کشور الهی است. همسر مهربانم هر وقت که زینب سنش برای مدرسه تکمیل شد او را به مدرسه بفرست چون در جمهوری اسلامی لازم است که سواد بیاموزند و احکام خداوند متعال و امامان معصوم(سلاماللهعلیهم) را عمل و اجرا کند و فرزندم را مثل فاطمه زهرا و زینب(سلاماللهعلیهما) تربیت کنید. اما پدر عزیزم و مادر مهربانم شماها خیلی برای بنده زحمت کشیدید خداوند إِنْشاءَالله توفیقتان بدهد که در راه اسلام گام بردارید و از شماها میخواهم که مرا شفاعت کنید و از تمام قومان و خویشان میخواهم که مرا حلال کنند و اگر بدی دیدند مرا ببخشند چون من نتوانستم برای آنها خوبی کنم.
بنده تا حالا که ۲۵ سال از عمرم میگذرد نتوانستم به انقلاب خدمتی کنم بلکه با شهادتم اگر خداوند قبول کند خدمتی ناچیز کرده باشم. پیام بنده این است به تمام امّت شهید پرور و همیشه در صحنه و مخصوصاً همگی قومان و خویشان، مسجدها را پر کنید. نماز جماعت بر پا کنید حتماً به نماز جماعت اگر برگزار شد شرکت کنید چون ابرقدرتها از همین نماز جماعتها و همین نماز جمعههاست که میترسند و دشمن را به لرزه و به زانو در میآورد.
هدف بنده از آمدن به جبهه برای رضای خدا بوده و بس. همسرم بنده مدت چند روز روزه قضا دارم از شما میخواهم آن را ادا کنید و مدت ۴۳ روز است و خیلی باید ببخشید که مزاحم اوقات شریفتان شدم و شماها را خسته کردم.
والسلام خداحافظ
احمد حاجیزاده
16/12/1363